"کمربند ها را نبندید!
از هر طرف كه بستم
زمین خوردم"
سیاهتر از عروس پوشیدهام
و پدر که پله پایین میبرد
گریه جا گذاشت
بر پستانی
که پنج بار مادر بود
در بود
که بسته میشد رو به هیچ باز
و زندگی
فرش کثیفی که فقط پا مىخورد
تيپا خوردهام
نشستهام
به ترکتازی مردی
دوتاتر از دیوار عثمانی
"کمربند ها را نبندید!
از هر طرف كه بستم
زمین خوردم"
(شیما قاسمی)