اخبار جعلی، نظریههای توطئهی پارانویایی، انفجار نژادپرستی ... ضرورت پزشکی برای قرنطینه ریشه در فشار ایدئولوژیک برای ایجاد مرزهای مشخص و قرنطینه کردن دشمنانمان که خطری برای هویتمان هستند دارد.
اما شاید یک ویروس ایدئولوژیک دیگر هم شایع شود که امیدوارم به ما هم سرایت کند: ویروسِ فکر به یک جامعهی جایگزین، جامعهای ورای دولت-ملت، جامعهای که به اشکالِ اتحاد و همکاری جهانی به خود واقعیت میبخشد. شایعاتی اغلب به گوش میرسد که ویروس کرونا ممکن است به سقوط دولت کمونیستی حاکم بر چین بیانجامد، به همان نحوی که (بنا بر تأیید گورباچوف) فاجعهی چرنوبیل واقعهای بود که ماشهی نهایی را به سوی کمونیسم شوروی کشید. اما در اینجا یک تناقض مطرح است: ویروس کرونا ما را مجبور میکند تا کمونیسم را بنابر اعتماد به مردم و دانش، از نو بنا کنیم.
در صحنهی پایانی فیلم بیل را بُکُش 2 [1] تارانتینو[2]، بئاتریکس[3] بیل شیطانی را با از پا میاندازد و با ضربهی «تکنیک قلب منفجرکن کفدستی پنج نقطهای»[4]، قویترین ضربهای که در تمامی هنرهای رزمی وجود دارد، به او حمله میکند. این حرکت شامل ترکیبی از پنج ضربه با نوک انگشتان فرد به پنج نقطهی فشاری مختلف بر روی بدن هدف است – پس از اینکه هدف دور میشود و پنج قدم برمیدارد، قلبش در بدنش منفجر میشود و بر روی زمین میافتد. (چنین حملهای بخشی از اسطورهشناسی هنرهای رزمی است، اما انجام آن در مبارزات تن به تن ممکن نیست). به فیلم برگردیم: پس از اینکه بئاتریکس این حرکت را انجام میدهد، بیل دست از مبارزه با او برمیدارد، پنج قدم راه میرود و میمیرد ... آن چه که این مبارزه را جالب میکند، زمانِ میان ضربه خوردن و لحظهی مرگ است: تا وقتی که آرام بنشینم میتوانم گفت و گوی آرام و خوبی داشته باشم، اما در تمام این مدت آگاهم که در آن لحظه که شروع کنم به راه رفتن، قلبم منفجر خواهد شد و پَس میافتم! و این ایدهی کسانی است که فکر میکنند ویروس کرونا به چه نحوی منجر به سقوط حکومت کمونیستی در چین میشود، نه اینکه اپیدمی کرونا عملکردی همچون یک نوع ضربهی اجتماعی تکنیک قلب منفجرکن کفدستی پنج نقطهای بر رژیم کمونیستم چینی داشته باشد: آنها میتوانند بنشینند، تماشا کنند و رویههای قرنطینهای معمول را انجام بدهد و غیره، اما هر نوع تغییر واقعی در نظم اجتماعیشان (همچون اعتماد واقعی به مردم) منجر به سقوط آنها خواهد شد ... میانهروترین نظرِ من نیز بسی رادیکالتر است: اپیدمی ویروس کرونا یک نوع حملهی تکنیک قلب منفجرکن کفدستی پنج نقطهای به سیستم کاپیتالیستی جهانی است – نشانی از اینکه ما نمیتوانیم به همان طریقی که پیش میرفتیم ادامه بدهیم، و ایجاد یک تغییر رادیکال ضروری است.
چندین سال قبل، فرد جیمسون[5] به مسألهی فاجعهای جهانی در فیلمهای اوتوپیایی اشاره کرده بود (شهابسنگی که حیات روی زمین را تهدید میکند، ویروسی که بشریت را از پای درمیآورد ...): چنین تهدیدِ عالمگیری باعث ایجاد انسجامی جهانی میشود، تفاوتهای کوچک ما اهمیتشان را از دست میدهند، ما همه با هم همکاری میکنیم تا به یک راه حل دست پیدا کنیم – و حال ما اینجاییم، در زندگی واقعی. نکته اصلی این نیست که به شکلی سادیستی از این رنج در حال شیوع بخاطر آنکه به ما انگیزه میدهد لذت ببریم – برعکس، نکته این است که باید به این واقعیت غمانگیز فکر کنیم که ما به یک فاجعه نیاز داریم تا مجبورمان کند دربارهی ویژگیهای اساسی جامعهای که در آن زندگی میکنیم بیاندیشیم.
اولین الگوی مبهم چنین نوع هماهنگی جهانی، سازمان بهداشت جهانی[6] است که مثل همیشه نه از آن حرفهای قلمبه سلمبهی دیوانسالارانه، بلکه هشدارهای دقیقی را بدون ایجاد ترس و وحشت بیان میکند. باید قدرت اجرایی بیشتری در اختیار چنین سازمانی قرار بگیرد. برنی سندرز[7] بخاطر دفاع از حق مراقبتهای بهداشت عمومی در ایالات متحده از طرف شکاکان مورد تمسخر قرار گرفته است – آیا درس اپیدمی ویروس کرونا این نیست که ما به اقدامات بیشتری نیاز داریم؟ اینکه باید یک نوع شبکهی بهداشتی جهانی ایجاد کنیم؟ یک روز پس از اینکه ایرج حریرچی، معاون وزیر بهداشت ایران، در یک کنفرانس مطبوعاتی حضور یافت تا گسترس ویروس کرونا رو بیاهمیت اعلام کرده و اظهار کند که قرنطینهی عمومی اصلاً لزومی ندارد، در بیانیهی کوتاهی تایید کرد که به ویروس کرونا مبتلا شده و خودش را قرنطینه کرده است (او در حضور تلوزیونیاش هم علائمی از تب و ضعف داشت). حریرچی افزود: «این ویروس دموکراتیک است، و فرقی میان فقیر و پولدار یا دولتمردان و شهروندان معمولی قائل نیست.»[i] او در بیان این نکته، عمیقاً بر حق بود – ما همه در وضعیت یکسانی هستیم.
و ما صرفاً با تهدیدی واگیردار مواجه نیستیم – فجایع دیگری هم در حال وقوع هستند: داروها، امواج گرمایی، طوفانهای بزرگ و غیره. در تمامی این موارد، ترس و وحشت پاسخ نیست بلکه تلاش و کوشش برای ایجاد یک نوع هماهنگی جهانی موثر از اهمیت برخوردار است.
اولین توهمی که باید از شرّ آن خلاص شویم توسط ترامپ در طی دیدارش از هند مطرح گردید: همهگیریها به سرعت فروکش میکند، فقط باید منتظر گذر طول عمر کوتاه آن باشیم و زندگی دوباره به حالت عادی برگردد ... چین از پیش برای چنین لحظهای آماده است: رسانههای آنان اعلام کردهاند که وقتی اپیدمی به پایان برسد، افراد در روزهای شنبه و یکشنبه هم کار خواهد کرد تا عقبماندگیها جبران شود ... برخلاف تمامی این امیدهای سادهانگارانه، اولین نکته قبول این امر است که تهدید اینجاست و همینجا خواهد ماند: حتی اگر از شدّت این موج کاسته شود، شاید دوباره در اشکال جدید و حتی خطرناکتری ظاهر گردد.
به همین دلیل، میتوانیم انتظار داشته باشیم که اپیدمیهای همهگیر بر ابتداییترین روابط ما با سایر انسانها و اشیاء اطرافمان و نیز بدنهای خودمان تاثیر خواهد گذاشت: از دست زدن به چیزهایی که شاید (به طرز نامرئی) «کثیف» باشد خودداری کنید، به دستگیرهها دست نزنید، روی توالتهای عمومی یا صندلیهای اماکن عمومی ننشینید، از بغل کردن و دست دادن اجتناب کنید ... و حتی مراقب نحوهی کنترل کردن بدنتان و رفتارهای ناخودآگاهتان باشید: به دماغتان دست نزنید و چشمتان را نمالید – به عبارت خلاصه، با خودتان بازی نکنید. بنابراین این فقط دولت و سازمانهای دیگر نیستند که ما را کنترل خواهند کرد، بلکه ما باید یاد بگیریم که خودمان را کنترل کنیم و منظم باشیم. شاید فقط بتواند واقعیت مجازی را جای امنی محسوب بشوند، و حرکت آزادانه در فضای باز فقط در جزایر خصوصی اَبَرثروتمندن محفوظ بماند.
اما حتی در اینجا، در سطح واقعیت مجازی و اینترنت، ما باید به خودمان یادآوری کنیم که در دهههای گذشته، اصطلاح «ویروس» و «همهگیر» اغلب برای اشاره به ویروسهای دیجیتالی به کار میرفت که فضای اینترتی ما را آلوده میکردند و ما، حداقل تا زمانی که قدرت نابوده کنندهی آنها آزاد نمیشد (مثلاً، نابود کردن اطلاعاتمان، یا حافظهی سختافزاریمان) از آنها آگاه نمیشدیم. آنچه که حالا شاهدش هستیم بازگشت به معنای لغوی اصلی این اصطلاح است: عفونت همهگیر در هر دو بُعد دست در دست به کار مشغول است، واقعی و مجازی.
پدیدهی عجیب دیگری که میتوانیم مشاهده کنیم بازگشت فاتحانهی آنیمیسم[8] کاپیتالیستی است، [یعنی] زنده پنداشتن پدیدههای اجتماعی همچون بازار و سرمایهی مالی. اگر کسی در حال خوانش ابر رسانههای ما باشد، چیزی که میفهمد این است که آنچه باید نگرانش باشیم هزاران نفری نیستند که تا کنون جانشان را از دست دادهاند (و هزاران نفری که جانشان را از دست خواهند داد)، بلکه این واقعیت است که «بازارها در حال مضطرب شدن هستند» - ویروس کرونا در حال برهم زدن عملکرد بازار جهانی است، و طبق شنیدهها، رشد آن ممکن است 2 یا 3 درصد سقوط کند ... آیا تمامی اینها نشان محرزی از نیاز فوری به سازماندهی مجدد اقتصاد جهانی، [به طرزی] که دیگر مورد توجه سازوکارهای بازار قرار نداشته باشد، نیست؟ البته ما در اینجا دربارهی کمونیسم سبک قدیم صحبت نمیکنیم، فقط [نیاز به] نوعی سازمان جهانی [را مطرح میکنیم] که اقتصاد را کنترل و تنظیم، و در صورت لزوم قدرت دولت-ملتها را محدود کند. کشورها در شرایط جنگی میتوانند چنین کاری انجام بدهد، و همهی ما به شکل موثری در حال نزدیک شدن به یک حالت جنگ پزشکی هستیم.
علاوه بر این، نباید از اشاره به وجههی مثبت اپیدمیها بترسیم. یکی از نمادهای این اپیدمیها مسافرانی هستند که در بر روی کشتیهای تفریحی گیرافتادهاند (قرنطینه شدهاند) – خلاصی همیشگی از وقاحت چنین کشتیهایی من را وادار میکند که چنین حرفی بزنم. (ما فقط باید مراقب باشیم که سفر به جزیرههای دورافتاده یا سایر تفرجگاههای ویژه دوباره تبدیل به امتیازی برای معدود ثروتمندان نشود، چنانکه چند دهه قبل پرواز هم چنین بود.) تولیدات صنعت خودرو به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است – خوب! این امر ممکن است ما را وادار کند که به جایگزینهایی برای وسواسمان نسبت به وسایل شخصی فکر کنیم ... این فهرست را میتوان تا بینهایت ادامه داد.
ویکتور اوربان[9]، در یکی از سخنرانیهای اخیرش گفت: «چیزی به عنوان لیبرال وجود ندارد. لیبرال چیزی نیست به جز یک کمونیست که دیپلم دارد.»[ii] اگر متضاد این حرف درست باشد چه؟ اگر ما «لیبرالها» را افرادی بدانیم که به آزادی ما اهمیت میدهند، و «کمونیستها» را کسانی که معتقدند ما میتوانیم این آزادیها را تنها با تغییرات رادیکال حفظ کنیم، زیرا کاپیتالیسم جهانی در حال نزدیک شدن به یک بحران است، پس باید بگوییم کسانی که امروزه خودشان را کمونیست تلقی میکنند لیبرالهایی هستند که دیپلم دارند – لیبرالهایی که به جدّ در پی مطالعهی این موضوع هستند که چرا ارزشهای لیبرال ما در معرض خطر قرار دارند، و آگاه شدهاند که تنها یک تغییر رادیکال میتواند موجب نجات آنها گردد.
[1] Kill Bill 2
[2] Tarantino
[3] Beatrix
[4] Five Point Palm Exploding Heart Technique
[5] Fred Jameson
[6] World Health Organization (WHO)
[7] Bernie Sanders
[8] animism
[9] Viktor Orban
[i] https://www.theguardian.com/world/2020/feb/25/irans-deputy-health-minister-i-have-coronavirus.
[ii] https://www.euronews.com/2020/02/16/hungary-s-orban-lashes-out-at-slow-eu-growth-sinister-menaces-and-george-soros.