غریق../ ای بصیرت متواضع من درطبقه ی چندم چشم باز می کنی به ارتفاع به قد بلندی از کلماتم که مدام آب می رونددرماهیت چشم بیاویز مرا از بند رختی تا تفاله ی…
ادامه مطلب...
1/ زیبایی دوام می آورد و در حلقه های زمان می پیچد نه با چرخش کوپرنیکی کانت با یک «دوستت دارم »ساده که مرگ را به سخره می گیرد... *** 2/ برای رسیدن…
ادامه مطلب...
اشتباهی//... نگاهت زنی داشت گيسوانش شبي كه روى دار قالی بود صورتش دشت كمي گنجشک ، پرستو ، كبوتر و چند كلاغ تن پوشش صدايش زلالی آب در كوزه ای زندانی دلش پر…
ادامه مطلب...
... عاشقم به باد که آمده از پشت کوه از پشت دوستت دارم که منعکس شده در کنش های خم گردن ریخته استخوان ماهی در عمق نگاه گربه ها در صحنه ی ژرف…
ادامه مطلب...
چرخ دنده - شعری از علیرضا نوری ما همگی به خاطر آقای رییس می رفتیم کارخانه تا دلتان بخواهد آقا نجیب حق کارگران را سر وقت می داد تنها کارخانه ی جهان بود…
ادامه مطلب...
رنگ ها ساعت ملاقات به آبی در میزند به سبز خیابان به قرمز کوچه تو کجای این همه رنگ خوابیده ای وقتی که از پلک میگیرمت و میگذارمت زیر گلدان مثل کلیدی که…
ادامه مطلب...
ماهیان آواز در سفرم می خواستم که مرغ ها ماهیان آوازِ تو باشند چون کوچ می کنم وطنم باش باید ببینی چه برفی در دهان تو می بارد این نشستن را سخت می…
ادامه مطلب...
در ابر 1 از بس در زرد رفته بودم صدایم اندوه فصل را می کشید انگشتانم بالا بود و ابرها را تکان می داد آمدنم شبیه آهویی که نافه نداشت شد اما عطر…
ادامه مطلب...
تهرانی بدون تو پاركهای این شهر هم تاب نمیآورند مرا بس كه بی سرو صدامیآیم و میروم این دو اتاق چگونه بیاورند و ببرند مرا هر روز اگر نشسته نباشی به انتظار در…
ادامه مطلب...
آلاخون باران ببافم به شانه های علف به قیچی بِکَنم چارقدی ته نشین در گل و عشق در دهان ما چنان بشکند کلماتی به دندان آنقدر له بکند به زل زدنم که…
ادامه مطلب...
کم خونی ابرویم از فرط استدلال پایین نمی آید ابری کنار من ایستاده شلوارش خیس در کافه ، در تاکسی در بانک در مترو بین زندهها ، بین مردهها ابری کنار من…
ادامه مطلب...