
modir
گروه فناوری اطلاعات جومی ارائه کننده ی خدمات جوملا اعم از قالب فارسی جوملا ، افزونه فارسی جوملا ، هاست ویژه جوملا و.....
سپید خوانی یاهمان فضای نانوشته در متن صرفا یک اتفاق جدید یا پدیداری نو ظهور نیست که در قرن اخیر ما شاهد آن بوده باشیم بلکه بیشتر یک رویکرد زبانشناختی حاصل نظریات هرمنوتیکی قرن بیستم است.در ادبیات قدمایی ما سکوت ، منطق لاادری گری و تقیّه را داریم که حجم زیادی از متون و اخلاق شفاهی فقها،عرفا و صوفیه را در بر گرفته است
بیگانگی یا آلیناسیون در لغت به معنی دیگر شدن یا (آن دیگری) شدن است که ریشه در کتب مقدس و مفهوم هبوط انسان و وانهادگی و غربت دارد.این مفهوم در سطح اجتماعی،به معنای غربت و دورافتادگی افراد در اجتماع است.روسو قرارداد اجتماعی را عامل اصلی بیگانگی دانسته و مارکس برای آن انواعی را برمی شمرد و آن را در ساحت تاریخی اش به خوبی تشریح می کند. بیگانگی اجتماعی را نه به عنوان یک عامل اجتماعی بلکه به عنوان یک وضعیت ایجاد شده ی اجتماعی می شناسیم که بر انسجام و همبستگی میان افراد جامعه تاثیر منفی دارد.
سنگ آفتاب را نمیتوان درچند جمله خلاصه کرد.چون مانند تمام شاهکارهای شعری این قرن ساختمانی آنچنان دارد که خود انتقادگر خویش است.
یکی از خصوصیات هنری اینچنین آن است که منتقد حرفهای را موجودی زاید میسازد.
داستان پست مدرن چیست؟ چه گونه بدانیم یک داستان پست مدرن است؟ ویژگی های یک داستان پست مدرن چیست؟ تفاوت ادبیات کلاسیک و مدرن با پست مدرن چیست؟ این پرسش ها که ذهن مخاطبان داستان و حتا نویسندگان آن را به خود معطوف می کند از جمله پرسش هایی است که منابع بسیار محدودی در زمینه ی آن ها وجود دارد و همین اندک منابع هم پراکنده و غیر منسجم به آن ها پرداخته اند. از این رو من بر آن شدم تا مولفه هایی که در ارتباط با ادبیات پست مدرن در منابع پراکنده وجود دارد را به صورت منسجم گرد آوری کنم.
سخنراني دكتر حسين پاينده درباره داستان "شنگول" (از مجموعه داستان آنجا زير باران، نشر علم،۱۳۸۳)
چرا به اين متن مي توان يك متن پسامدرن گفت؟ من با پيروي از نظريه هاي مطالعات فرهنگي كه كلمه "اثر" را ديگر به كار نمي برند تعمداً به جاي اثر مي گويم متن. زيرا اثر هاله اي تقدس مآبانه با خود دارد، گويي سخن يا گفتماني فرابشري است و بنابراين فقط مي تواند تحسين شود. حال آن كه متن ماجرا را يك مقدار زميني تر و قابل پرداختن و بررسي پذير مي كند. سؤالي كه من مطرح مي كنم اين است كه چرا اين متن يك متن پسامدرن محسوب مي شود. براي اينكه ببينيم نويسنده چه كرده، بد نيست به يك رمان اشاره كنم. رمان "رابينسون كروز"، يا كرزوئه نوشته "دنيل دفو" رمان نويس قرن 18 انگلستان. مي دانيم كه دفو اين رمان را بر اساس سرگذشت شخصي به نام الكساندر سلكرك نوشته است.
آقای سمندری با کسی حرف نمیزند . تکیه داده به دیوار فرسوده ی خانه و از این کانال به آن کانال می پرد .نق میزند که ماهواره هم برنامه ی بدرد به خوری ندارد .همسر و بچه ها تواین هفته که سمندری بازنشست شده جرات کلامی هرچند کوچک ندارند . توی راهروی باریکشان دوسه موزاییک لق زیر موکته هست که بچه ها در این هفته حواسشان هست که روی آنها پا نگذارن
بزرگراه در نخستین ساعات بعد از ظهر زمستانی هنوز شلوغ نشده بود.کنار بزرگراه اتومبیلی توقف کرده بود. زنی که پشت فرمان نشسته بود شاید از شدت سرماخوردگی ماسک داشت و چشمانش خیس و سرخ بود. مردی که کنارش بود با بغض به کوههای خفته در ابر خیره شده بود. اتومبیلی بسرعت از کنار آنها گذشت. زن پدال گاز را تا آخر فشار داده بود . اتومبیل زوزه کشان بزرگراه را پشت سر می گذاشت . عقربه ی سرعت سنج بی وقفه اعدادی بیشتر را نشان می داد.