اگر ما/دری شویم
که مدام باز یا بسته
گوسالهها
عوضی انقلاب میکنند
و جنگ
که مامای حاذقی نیست
بخیه نمیزند به انقلاب
گاو اگر نباشیم
جار نمیزنیم ...
ماااااااا در پهِن غلت میزنیم
و شیرمان که پرچرب است
از گلویی نمیرود پایین
سر خرمن اگر
وعدهای نشود کشک
اگر فشنگ سامان نگیرد
و چشم در لولههای تفنگ جا نماند
پسرم گاو میشود
تا دختری
تن فروشی کند با عروسیش
رقاصی کند این اختلاس
در آخوری پوشالی
عوضی شدم در اتاق عمل
که روی سر مادر بود
اگر سر زا میرفت
آژیر
میکشیدم
حتی قرمزتر از خونی
که ریخته از شعرم
مرگ مغزی نمیشود این سطر
تا مادرم لبخند بزند
و از یاد نرود هرگز
سنگ قبرهایی
که در سرش خاکستری ماند
شعری چاپ نشده از مجموعه ی غلط خوانی